با یکی از دوستانم که دختر پنج ساله ای دارد، برای کاری بیرون رفته بودم. دخترک بین جمع ما و جلسه ی رسمی ما نشسته بود. کیفی از ابزار بازی اش را دستش گرفته بود و بعد از مدتی بازی…
یکی از اقوام که در یکی از ادارات دولتی کار می کند، برنامه ی کاری اش را برایم تعریف کرد.که ساعت ها مشغول به کارهای متفرقه بودند و شاید کمتر از دو ساعت در روز کار مفید داشته باشند.واقعا جای…
داستان گردو بازی پیامبر را تا الان خیلی زیاد شنیده بودم. این بار که می خواستم برای جشن ولادت پیامبر ص تعریف کنم، رفتم تا بار دیگر روایت اصلی این ماجرا را بخوانم. به چند نکته جالب برخوردم که به…
آخ جوووون!!! فردا مدرسه ها تعطیله. جمله ای که در کودکی خیلی با شنیدنش ذوق می کردیم.البته یک شعار هم داشتیم به نام «مدرسه خانه ی دوم» که تقریبا هیچ کدام باورش نداشتیم. اگر معلم یک مدرسه هستید و می…
وقتی کودک میتواند خودش بازی کند، چرا من باید با او بازی کنم؟! اصلا مگر ما بچه بودیم مامان، باباها با ما بازی می کردند؟ به چند دلیل خیلی ساده: 1. چون بچه ها تنها با کسی دوست می شوند…
یک روستایی به سه نفر کارگر نزدیک شد و پرسید: چه کار می کنید؟کارگر اولی؛ نانم را در میارم.دومی: آجر می چینم.سومی: سر پناه می سازم. ما همان کارگر هایی هستیم که کارمان ساختن کودکان است. آجرمان پاسخ های روزمره…